یادشان می رود

عجیب است، باور کن عجیب است،
این همه نامه و این همه انتظار،
با این همه باز هم نمی دانم
که می آیی یا نه
گه گداری آدمها چنان سردرگم حادثه می شوند
که یادشان می رود کسی پشت پرده ی عشق،
همین نزدیکی ها نشسته است، یادشان می رود که شاید همین نزدیکی ها،
عشق برای کسی تمام دنیایش شده است.
آری یادشان می رود هر چه نگاه عاشق را،
یادشان می رود حدیث باد و باران را
نمی خواهم، بی گمان نمی خواهم
از گل سرخ برایم تاجی از خوشبختی بسازی،
نمی خواهم، بی گمان نمی خواهم
برایم اشک عاشقی بدرقه کنی
نمی خواهم حدیثم را بی وقفه تکرار کنی،
نمی خواهم، بی گمان نمی خواهم
برای من خواستن تعریف دیگری است،
خواستن در نزد من تعبیر دیگری دارد
تعریفی از سرخی خون که در پیاله ی عشق و عاشق
به جان معشوق می رود
بی گمان، آری بی گمان
تمام آدمها حدیث عشق را شنیده اند
و
چه زیبا گه گاهی صدایی می زند عاشقی را،
و
چه افسوس که چه زود از یاد می برند حرف و حدیث دیوانگی را،
چه روزگاری شده است، چه روزگار عجیبی،
روزگار فراموشی که صداقت عشق پشت دیوار من بودن معشوق
گم می شود و
معشوق بی غصه ی عشق عاشقی را معنا می کند
آری روزگار غریبی است روزگار ما
و
تو چه می دانی از این همه بی قراری

...

*دکتر علیرضا امینی*



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 26 مرداد 1392برچسب:,

] [ 15:28 ] [ فيروزه جلیلیان ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه